ارزیابی عملکرد
كارت امتيازي متوازن (BSC)
سازمان‌هاي امروزي در محيط‌هاي بسيار متغير و پيچيده داخلي و بين المللي با چالش‌هاي عديده اي از جمله فشار براي شفافيت و پاسخگويي بيشتر، منابع مالي محدود و در حال اتمام ،افزايش وظايف و فعاليت ها ،تغييرات پر سرعت تكنولوژي و هجوم راه حل هاي مديريتي متفاوت براي بهبود وضعيت سازمان ها مواجه اند.در چنين فضايي ارزيابي عملكرد و سپس مديريت عملكرد، بسيار پيچيده و دشوار خواهد بود چرا كه تنها ارزيابي مالي سازمان‌ها بر اساس سود و زيان و ترازنامه هاي مالي و صرفه جويي در هزينه‌ها ما را به گمراهي خواهد كشاند .مهمترين علت آن اين است كه مطالعات نشان داده است در عصر دانش، 80 درصد ارزش افزايي در سازمان‌ها از طريق دارايي‌هاي نامشهود سازماني شامل سرمايه‌هاي انساني (دانش و مهارت هاي كاركنان) ، سرمايه‌هاي سازماني (فرهنگ سازمان و ارزشهاي حاكم بر آن) و سرمايه‌هاي اطلاعاتي (بانك‌هاي اطلاعاتي و داده‌هاي آماري) ايجاد مي‌شود و ديگر نمي‌توان تنها با دارايي‌هاي مشهود، ارزيابي عملكرد و در پي آن مديريت عملكرد جامعي انجام داد.
مديريت عملكرد به معناي ارزيابي عملكرد سازمان بر اساس برنامه راهبردي آن و استفاده از اطلاعات حاصله در بهبود برنامه راهبردي ، بدون توجه به حوزه هاي ديگر به جز حوزه مالي امكان پذير نمي‌باشد .شاهد اين مدعا 4 عامل بازدارنده دستيابي سازمان‌ها به استراتژي‌ها و اهداف بلند مدت و كوتاه مدت خود است كه دانشمندان علوم نوين مديريت استراتژيك آن را بر شمرده اند: 

عامل بازدارنده استراژي : بدين معنا كه استراتژي‌ها توسط افرادي كه بايد آنها را اجرا كنند هنوز درك نشده اند و هنوز استراتژي ها به اهداف كمي تبديل نشده است.
عامل بازدارنده مديريتي : بدين معنا كه سيستم‌هاي مديريتي براي كنترل عمليات و فعاليت‌هاي اجرايي سازمان طراحي شده اند و به بودجه‌ها متصل هستند نه به استراتژي‌ها.
عامل بازدارنده انساني : بدين معنا كه اهداف فردي ، دانش و شايستگي‌هاي افراد به اجراي استراتژي‌ها پيوند نخورده است.
عامل اجرايي : بدين معنا كه فر آيندهاي كليدي براي پيشبرد استراتژي‌ها و اهداف بلند مدت سازمان طراحي نشده اند.

در اين ميان دو تن از برجسته ترين دانشمندان مديريت به نام‌هاي پروفسور رابرت كاپلان و دكتر ديويد نورتون با درك اين چهار عامل اساسي يك سيستم مديريتي نويني تحت عنوان كارت امتيازي متوازن (BSC) ارائه نمودند كه پس از قريب 10 سال تجربه اجرايي در سازمان‌هاي مختلف در بخش خصوصي و دولتي آنچنان نتايجي را در حوزه مديريت عملكرد سازمان‌ها ايجاد نمود كه در حال حاضر تنها رويكرد اثر بخش تجربه شده در دنيا برا ي استقرار يك نظام مديريت عملكرد جامع به همراه 40 نرم افزار BSC توليد شده در دنيا شناخته شده است . BSC يك سيستم مديريتي است كه اجراي استراتژي‌ها را مديريت مي‌كند ، عملكرد را در 4 حوزه رشد و يادگيري (نيروي انساني،سرمايه‌هاي نامشهود سازمان و سيستم هاي اطلاعاتي)، فرآيند هاي داخلي سازمان، مشتريان و ذينفعان و حوزه مالي اندازه گيري مي‌كند و باعث انتقال و تفهيم ماموريت، چشم انداز، استراتژي‌ها و انتظارات عملكردي به كليه ذينفعان داخلي و خارجي سازمان مي شود.

BSC در 5 حوزه ذيل كاربرد اساسي دارد: 

اجراي استراتژي‌ها
 مديريت عملكرد
 مديريت فرآيندها
 تخصيص منابع
 سيستم‌هاي منابع انسانی

استفاده نموده اند اهداف ذيل را دنبال كرده اند BSC سازمان هايي كه در آسيا از
47% سازمان‌ها از BSC براي برقراري توازن بين عملكرد كاركنان با اهداف كمي سازمان استفاده نموده اند
37% سازمان‌ها از آن براي درك بهتر شاخص هاي دستيابي به استراتژي ها و اهداف بلند مدت بهره گرفته اند.
37% سازمان ‌ها از BSC براي انتقال و تفهيم استراتژي ها به كاركنان استفاده نموده اند.
30% سازمان‌ها از BSC در كنار سيستم هاي مديريت كيفيت مانند Malcom Baldrige استفاده كرده اند.
23% از سازمان‌ها نيز از آن در كنار چهارچوب هاي ارزش افزايي براي سهامداران مانند NEV استفاده نموده اند.

مزاياي BSC براي سازمان هاي دولتي
از جمله مهمترين چالش‌ها و دغدغه‌هاي سازمان‌هاي دولتي مي‌توان به موارد ذيل اشاره كرد : 
پاسخگويي
شفافیت
نتیجه مداری
کنترل هزینه‌ها
پرداخت در قبال عملكرد

در حال حاضر سيستم مديريتي BSC تنها چارچوب موجود در دنيا است كه قادر است استراتژي‌ها را با عملكرد و بودجه براي پاسخگويي به چالش‌هاي فوق تلفيق دهد و به همين دليل است كه طي گزارشي كه سازمان همكاري‌ها ي اقتصادي و توسعه (OECD) در سال 2005 از وضيعت سيستم‌هاي ارزيابي و مديريت عملكرد و بودجه ريزي عملياتي در سازمان هاي دولتي در دنيا منتشر ساخت اعلام كرد كه بسياري از سازمان‌هاي دولتي به سمت سيستم مديريتي BSC براي استقرار نظام‌هاي ارزيابي مديريت عملكرد روي آورده اند.
 
 از جمله مزاياي BSC براي سازمان هاي دولتي مي توان به اين موارد اشاره كرد: 

1) كمك به برنامه‌ريزي و مديريت استراتژيك.

2) تغيير برنامه‌هاي استراتژيك از يك شكل نوشتاري و مجلد‌هاي قطور كه شايد حجم آن براي برخي سازمان‌ها جذابيت  نيز داشته باشد به يك سري گام هاي عملياتي مختصر و رويت نتايج اجراي آن به صورت روزانه.

3) ايجاد چارچوبي كه نه تنها ارزيابي عملكرد دقيق را امكان پذير مي‌سازد كه به برنامه ريزان نشان مي‌دهد كه چه چيزي را ارزيابي و اندازه گيري كنند و چه چيزي را رها سازند.

4) مديران ارشد را توانمند مي‌سازد تا بتوانند استراتژي‌هاي خود را با موفقيت اجرا كنند.

5) ارتباط بين چشم انداز و اهداف بلند مدت استراتژيك به اهداف كوتاه مدت عملياتي، برنامه‌هاي كاري و بودجه.